مردی...؟!

آپلود عکس رایگان و دائمی

مـــــردی...؟!

هر چقدر مـــــغرور...

هر چقدر صـــــادق...

هر چقدر ســـــاده...

هر چقدر جـــــذاب...

هر چقدر مـــــکار...

اما گاهی برای فتح جغرافیای زن،

باید به زانـــــو بیافتی! :)))))))

این چیه؟!؟!

ایندفعه یه آپ متفاوت و تقریبا طنز براتون میذارم!

***

به نظرتون اینجا کجاست؟!(روی عکس کلیک کنید)

1cf1szhcttr73ivwodk.jpg

قشنگ به جزییات دقت کنید و تا جواب ندادید نرید ادامه ی مطلب!

ادامه نوشته

توبه...

آپلود عکس

توبه میکنم و قول میدهم

دیگر کسی را دوست نداشته باشم

حتی به قیمت سنگ شدن...

توبه میکنم دیگر برای کسی اشک نریزم

حتی اگر فصل چشمانم برای همیشه زمستان شود...

چشمانم را می بندم

توبه میکنم دیگر دلم برای کسی تنگ نشود

حتی چند لحظه!

قـــــول میدهم

نام کسی را بر زبان نمی آورم

قلبم را دور می اندازم

برای همیشه...

و به کویر تنهایی ســـــلام می کنم...


پ.ن: من برگشتمممممممممممممممم! :))))

زندگی با تو

آپلود عکس

تـــــو نـــــیستی...

امـــــا مـــــن بـــــرایت چـــــای مـــــیریزم!

دیـــــروز هـــــم کـــــه نـــــبودی بـــــرایت بـــــلیط ســـــینما گـــــرفتم!

دوســـــت داری بـــــخند!

دوســـــت داری گـــــریه کن،

و یـــــا دوســـــت داری مـــــثل آیــــــینه مـــــبهوت باش!

مـــــبهوت مـــــن و دنـــــیای کـــــوچکم!

دیـــــگر چـــــه فــــــرقی مـــــیکند،

بـــــاشی یـــــا نــــــباشی!

مـــــن بـــــا تــــــو زنـــــدگی مـــــیکنم!

قلب شیشه ای...

آپلود عکس

حـــــواسمون بـــــاشه دل آدمه!

شـــــیشه نـــــیست کـــــه روش هـــــا کـــــنیم

بـــــعد روش قـــــلب بـــــکشیم

و

وایـــــسیم آبـــــ شـــــدنشو نـــــگاه کـــــنیم

و کـــــیف کـــــنیم!

رو شـــــیشه ی نـــــازک دل آدمـــــا

اگـــــه قـــــلب کـــــشیدی...

بـــــاید مـــــردونه پـــــاش وایـــــسی!

غروب نابهنگام...

آپلود عکس

چـــو مـــاه از کـــام ظـــلمت هـــا دمـــیدی

جـــهانی عـــشق در مـــن آفـــریدی

دریـــغا بـــا غـــروبی نـــا بـــهنگلم

مـــرا در دام ظـــمت هـــا کـــشیدی

*فریدون مشیری*


گریز و درد...

آپلود عکس

رفتم، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت

راهی به جز گریز برایم نمانده بود

این عشق آتشین پر از درد بی امید

در ودای گناه و جنونم کشانده بود


رفتم که داغ بوسه ی پر حسرت تو را

با اشک های دیده ز لب شستشو دهم

رفتم که نا تمام بمانم در این سرود

رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم


رفتم، مگو، مگو، که چرا رفت، ننگ بود

عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما

از پرده ی خموشی و ظلمت، چو نور صبح

بیرون فتاده بود به یک باره راز ما


رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم

در لابلای دامن شبرنگ زندگی

رفتم، که در سیاهی یک گور بی نشان

فارغ شوم ز کشمکش و جنگ و زندگی


من از دو چشم روشن و گریان گریختم

از خنده های وحشی طوفان گریختم

از بستر وصال به آغوش سرد هجر

آزرده از ملامت وجدان گریختم


ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز

دیگر سراغ شعله ی آتش ز من مگیر

من خواستم که شعله شوم سر کشی کنم

مرغی شدم به کنج قفس، بسته و اسیر


روحی مشوشم که شبی بی خبر زخویش

در دامن سکوت به تلخی گریستم

نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها

دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم.

*فروغ فرخزاد*

هر روز، بی تو، روز مباداست!

آپلود عکس

وقتی تو نیستی

نه هست های ما

چونان که بایدند

نه باید ها...


مثل همیشه، آخر حرفم

و حرف آخرم را

با بغض می خورم.


عمریست

لبخند های لاغر خود را

در دل زخیره میکنم:

باشد برای روز مبادا!


اما

در صفحه های تقویم

روزی به نام روز مبادا نیست.


آن روز هر چه باشد

روزی شبیه دیروز

روزی شبیه فردا

روزی درست مثل همین روز های ماست.


اما چه کسی می داند؟

شاید

امروز نیز روز مبادا باشد!

***

وقتی تو نیستی

نه هست های ما

چونان که بایدند

و نه باید ها...


هر روز بی تو

روز مباداست!

*قیصر امین پور*

وقتی که...

آپلود عکس

وقتی که دیگر نبود

من به بودنش نیازمند شدم.

وقتی که دیگر رفت

من در انتظار آمدنش نشستم.

وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد

من او را دوست داشتم.

وقتی که او تمام کرد

من شروع شدم.

وقتی که او تمام شد

من آغاز شدم.

و چه سخت است تنها متولد شدن

مثل تنها زندگی کردن

مثل تنها مـــــردن!

*دکتر شریعتی*